zeka

در همه حال ، زمان می گذرد و انسان عاقل و کاملتر می شود.

zeka

در همه حال ، زمان می گذرد و انسان عاقل و کاملتر می شود.

بی لنگر

جمعه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۰ ب.ظ

بی لنگر

زبان را در قفسِ تنگِ دهان بگردش درآورده بود. مفهوم کلماتش نا معلوم اما خالی از معنا نبود. با خود گفتم: خدایا در میان گرگ صفتان گیر کرده ام ، شمع جانم چنان می سوزد که از سوختنش تاب و توان از من رمیده، روز و شبم یکی گشته، صد ره پیموده ام و کار بجایی نبرده ام. کابوس بر من مستولی گشته، اینهمه سوز و گداز برای چیست؟ دنیا بکامم هرگز خوش نیامده، همیشه با زاری و گریه مواجه شده ام. بعضی وقتها می گویم اینجا جای تو نیست اما چه کنم . دردِ سنگینی بر سینه نشست و غمی جانکاه بر اعماق قلبم پنجه زد. بشر بدون کلام همانند آهن زنگ زده ای می ماند که شراب شرک را دزدان  و خدا ناشناسان به سر می کشند و بخود و خویشان پر و بال می دهند . اینان آفت جامعه و بشریتند  و به ظلمت کفر گرویده اند و براستی که هیچ نمی دانند که بی لنگرند.

  • شهروز افضلی مقدم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی