ای دل غافل
چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ق.ظ
قرار بر قرار نشد حکایت دل بر جای ماند. فرّار نشد. ای دل غافل عمر سپری شد . آمال و آرزو به یغما رفت اما تو بر جا مانده ای و قرار برقرار نشد شکایت می کنم از دل غافل که زمین گیرم کرده است. آبرو و عزت را از من ربوده است. بین من و وجدانم جدایی انداخته، هر چه خواسته بر من تاخته،رسوایم کرده ، پشت سرم لمازی کرده، آبرویم را به خطر انداخته . این انصاف است سکوت را بر خود روا بدارم . هیچ نکنم. ای دل غافل هر چیزی حدی دارد گذر از مرز کرده ای و وجدان مرا به تاراج برده ای. می روم به خدا شکایت کنم تا اعمال سرکرده های زمینیان را به او حکایت کنم. ای دل غافل من دیگر نگهبان تو نیستم. هر چه بود من دیگر با تو نخواهم بود و آنچه او بطلبد خواهد شد.
- ۹۵/۰۳/۱۹