حیات وحش
حیات وحش
هیچ جانوری همانند انسان مقایسه گر نیست . اگر
به جامعه امروزی بنگریم می بینیم درد بی درمان فراوان است . طفلی تار بدست ، کنار
خیابان ، روی کارتونی نازک زانو زده و می نوازد همراه با سازش با حنجره کوچکش می
خواند تا شاید اندک پولی بدست بیآورد و شکم خانواده اش را سیر کند. آنطرفتر که
نگاه می کنی کمی بالاتر از این طفل کوچک دختر نوجوان زیبایی را می بینی که دسته
گلی در دست گرفته و جلوی اتومبیل ها را می گیرد تا از او یک شاخه گل بخرنند.او می
خواهد تا آبروداری کند التماس می کند . یک کمی بالاتر بچه یتیمی گردن کج کرده شاید
کسی به او ترحم کند و سکه ای در کاسه او بیندازد. در کنار میدان مرد ژنده پوش و
چرک آلودی که نایِ حرف زدن را ندارد خمار آلود بی ملاحظه از خودبیخود شده التماس
می کند دارم می میرم منو بسازید... زن جوانی با نوزادی در بغل طبق عادت همیشگی
جلوی هر مردی ظاهر می شد و کمک می طلبد و.... با خود می گویم انسان مقایسه گر است
. پس این چه ظلم و ستمی است که بر ما تحمیل شده است . مگر جامعه بشریت حیات وحش
است. که هر چه زورش بیشتر است همه چیز ازآن اوشود و اگر پس مانده ای باشد به تهی
دستان برسد. این انصاف است در دنیای متمدن چنین برخوردی با خلق خدا شود؟ مستبدان
عالم بدانند که این اعمالشان بی پاسخ نخواهد ماند زیرا صبر و حلم خداوند متعال هم
حد و مرزی دارد....
- ۹۴/۰۴/۱۷