zeka

در همه حال ، زمان می گذرد و انسان عاقل و کاملتر می شود.

zeka

در همه حال ، زمان می گذرد و انسان عاقل و کاملتر می شود.

مهر قلم

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ق.ظ

 

مهر قلم

چون عزم رفتن کرده ای ، اندوهگین و مرده ای ، به چه سبب افسرده ای ، راه پیموده ای ، به کجا می روی تا قامتت را ورانداز کنم وقتی برگشتی دوباره نگاهت کنم. باغ لالهِ ما امسال خشکیده ، گلهایش پژمرده، ای که رویت از حاسدان دور باد ، تواز خاک رفته در مسیر افلاک باش، از غیب مددی بر تو شد محفوظ باش، تا هستی، کور نشو! از دیده خویش ، دور نشو، قسم به خدا! تو خدائی هستی نه خدائی. بار سفر را بر بستی ، تا به افلاک رسی ، ره می پیمایم و خسته می شوم ، اغلب شبها مستم مست عشق، خود نیز نمی دانم من کیستم؟ از مهر قلم سرباز زده ام ، دفتر سیاهه ام را بسته ام ، قلم ها را یکی پس از دیگری شکسته ام ، هر چه احساس داشته ام را از من ربوده اند، جوهر یکی تمام نشده  آن دیگری بکار می آمد. مشوق کمالات می شدند . مرا به انتها برده اند تا خانه بدوشان و مستاجرین را نشانم دهند دل زخمی ام را نیش زدند . تا بخود آیم دوباره روانه کار شدم هر چه خواستم بر آن شدم . تا بنویسم من هنوز زنده ام نمرده ام.

  • شهروز افضلی مقدم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی