بدون عنوان
زیر بارنرفته و نمی رود مدت مدیدی است که سکوت اختیار کرده است . معنای اینکار آنها برایش کمی شک برانگیز است. چه فکری در سر دارند خدا می داند. بیچاره از فردای خویش خبر ندارد اما سودایی را در سر می پروراند که نشدنی است. زیرا می داند که زندگی از خلقت آدم تا بحال اختیاری نبوده و نخواهد بود. بندگی به بردگی تنزل پیدا نمی کند ولی هر کسی به اندازه قدرت فکری و جسمیش می تواند گامی به سوی زندگی داشته باشد تا وقت موعد فرا برسد. همه که نمی توانند همچون نوح عمری دراز داشته باشند یا هنوز به دنیا نیآمده دست به هیچ کاری نزنند و منتظر مرگ تدریجی بمانند. اینها تفکرات و خیالاتی بیش نبود و من شخص متشتخصی را در ذهن خود مرور می دادم تا اینکه تاجری از خود راضی آمد و از ماشین چندصد میلیونی و از خانه های چند صد میلیاردی حرف به میان آورد می خواست تا توجه مرا به خود جلب نماید و با حرفهای تکراری و گوش خراشش مجال نمی داد اما وقتی دید که ذهن من با دنیای محدود یکی نیست از جا بر خاست و رفت. وقتی خود را در محیطی نامناسب و عاری از معنویت حس نمودم به سرزنش خویش پرداختم و از آرزوهای خیالی و باطل فاصله گرفته و هنر زندگی کردن را در پول و ماشین ندیدم . از خدا خواستم هیچ بنده ای را برده پول و دیگران نکند و به هر انسانی این امکان را بدهد تا محتاج و اسیر تکه نانی نگردد و چند صباحی که به انسان عمر عطا فرموده آبرومند و با شرافت زندگی کنند.
توضیحات: حرکت برروی شیشه در تاریخ 1370 توسط استاد شهروز افضلی مقدم
- ۹۴/۰۵/۰۳